دعایی در ژرفای شب
هان ، ای شب وسیع تر از ابر
در زیر آسمان تو ، یک شاخه ی ستبر
چون گردن بریده ی آهو
اوراد واپسین را می خواند
خون سپید باران
زیر گردن بریده روان است
آه ای نسیم معجزه ی صبح
در این شب شگرف ، رها شو
ای دست کهربایی خورشید
دروازه های گمشده را بر شب
درهای ناشناخته را بر من
بگشای در هراس جهان بگشای
بگشای ، در هراس جهان بگشای
بدون متن
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم