درود بر شب


توده های سیاه درختان

ساکن اندر خموشی چو کوهند

شب به خوابست و در آسمان ها

اختران ، روشن و با شکوهند

بدون متن

باد گرمی چو لرزان نفس ها

می خورد بر لب و گونه هایم

می کشد نور رؤیایی ماه

سایه ای نیمرنگ از قفایم

بدون متن

ای شبی کافریدی خدایان

بر لبان کبودم چه نرمی

ای شبی کز تو مهتاب ها زاد

در خم گیسوانم چه گرمی

بدون متن

در من امشب نفوذ تو چون بود

کز بهار تو آبستنم من

زاید از من گلان شکفته

زانکه گر گل نیم ، گلشنم من

بدون متن

باد گرمی که می اید از دور

از من خسته ، سوزان نفس هاست

بوی عطری که پر کرده صحرا

آرزوها و زیبا هوس هاست

بدون متن

اختران در دو چشم منستند

چون درخشد فروغ نگاهم

بانگ تو ناله ی گنگ دریاست

یا که خاموشی شامگاهم

بدون متن

در نمی یابم این نغمه ی تو

گرچه تأثیر آن کرده مستم

سر چو در پایم اندازد آرام

آب چشمان بشوید دو دستم

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم