از نقطه تا دایره


لحظه ای چند به خورشید نگه کردم

پس از آن

دیده را بستم

زیر پلک من

نقطه ای گرد و سیاه

چرخ زد ، چرخ زد و چرخ زد و دایره شد

مثل سنگی که در آب اندازی

و ازو دایره ها برخیزد

و ازو دایره ها بگریزد

نقطه ای گرد وسیاه

چرخ زد ، چرخ زد و چرخ زد و دایره شد

چشم وکردم و خورشید شدم

بدون متن

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم