گریه
ابر گریان غروبم که به خونابه ی اشک
می کشم در دل خود ، آتش اندوهی را
سینه ی تنگ من از بار غمی سنگین است
پاره ابرم که نهان ساخته ام کوهی را
بدون متن
آسمان گریه ی مستانه کند بر سر خاک
بینوا من که درین گریه ی من ، مستی نیست
همچو مه ، کاهش من از غم بی فردایی است
همچو نی ، وحشتم از باد تهیدستی نیست
بدون متن
آسمان ، بستری افکنده ز خاکستر ابر
آتش ماه درین بستر سرد افتاده ست
دل خونین مرا بستر غم خوابگه است
خال سرخی است که بر گونه ی زرد افتاده ست
بدون متن
در دل این شب تاریک ، تو فانوس منی
گرد تو ، خرمن باران زده ی هاله ی تست
آبی و ناله ی تو یخ زده در سینه ی سنگ
چشمه ی خشک دلم منتظر ناله ی تست
بدون متن
ای که در خلوت من بوی تو پیچیده هنوز
یاد شیرین تو تا مرگ همآغوشم باد
ابر تاریکم و از گریه ی اندوه پرم
حسرت دیدن خورشید فراموشم باد
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم