بامدادی۲


دلم سیاه نبود

ولی درخت که سر سبزی اش درخشان بود

ز پشت پنجره با سرزنش به من نگریست

من از برهنگی آن نگاه لرزیدم

سپیده پاکترین گریه را به من بخشید

بدون متن

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم