پیش از غروب


باران ، گذشته است

خورشید ، پای سوخته اش را

در آب های ساکن می شوید

پاییز ، برگ ها را چون شعله های سرخ

در زیر چکمه هایش خاموش می کند

در آن اتاق کوچک ، در انتهای باغ

ساق بلند تو

در پشت روشنایی آتش ، برهنه است

بدون متن

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم