نقشه ی طبیعی


او ،‌ پاره ای ز پیکر عریان خاک بود

خاک سپید نرم

با آن دو تپه ای که در آغوش آفتاب

می سوخت گرم گرم

با آن دو رودخانه ی بازو

جاری به سوی دره ی آزرم

آن دره ای که سبزه ی نمناک انتهاش

از چشمه ای به سرخی لبخند رسته بود

من ، در غروب دره ی تنگش گریستم

بدون متن

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم