نقطه و خط
در زیر طاق نیلی آن آسمان دور
در شهر یادهای پرکنده ی قدیم
روزی که از دریچه ی تنگ اطاق درس
پل زد به سوی پنجره ی روبرو نسیم
استاد پیر هندسه ، بر تخته سیاه
خطی سفید را
از نقطه ای به نقطه ی دیگر دواند و گفت
کوته ترین رهی که میان دو نقطه هست
چونان پل نسیم ، میان دو پنجره
خطی است مستقیم
امروز من به تجربه دانسته ام که : نه
راه دراز زندگی ناتمام من
آن خط مستقیم میان دو نقطه نیست
این راه خوفنک
از نقطه ی ولادت تا نقطه ی هلاک
چون آذرخش در شب تاریک آسمان
خطی است منکسر که ندانم کدام دست
ترسیم کرده با سر ناخن ، به روی خاک
بدون متن
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم