نگر آنجا چه می بینی


به هنگامی که نور آذرخش

آن بیشه را

از سایه عریان کرد

و باران خواب پر آب گیاهان را

به دشت آفتابی برد

و باد صبحگاهان

شاخ پر پیچ گوزنان را

به عطر دشتها آمیخت

در آن خاموش که تاریک گه روشن

نگر آنجا چه می بینی ؟

شهیدی یا نه ؟

روح لاله ای در پیکر مردی

تجلی کرده

از آیینه ی بیداری و دیدار

در آن باران و در آن میغ تر دامن

نگر آنجا چه می بینی ؟

درون روستای خواب

درختان فلج و بیمار و

آن طفلان خردینک

گرسنه زیر بار کار

و مردانی که با دستان خود

سازند پیش چشم خود دیوار

و بالاتر و بالاتر

تو در آن سوی آن دیوار آبستن

نگر آنجا چه می بینی ؟

بدون متن

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم