کبریت های صاعقه در شب


کبریت های صاعقه

پی در پی

خاموش می شود

شب همچنان شب است

با این که یک بهار و دو پاییز

زنجیره ی زمان را

با سبز و زردشان

از آب رودخانه گذر دادند

دیدیم

در آب رودخانه همه سال

خون بود و خاک گرم

که می رفت

در شط

شطی که دست مردی

در موج های نرمش

ایینه ی خدا را

یک روز شست و شو داد

کبریت های صاعقه

پی در پی

خاموش می شد

شب همچنان شب است

خون است و خاک گرم

نظارگان مات شب و روز

بسیار روزها و چه بسیار

کبریت های صاعقه

پی در پی

شب را

کمرنگ می کند

من دیدم و صبور گذشتن

خون از رگان فقر و شهامت

جاری بود

در خاک های اردن سینا

کبریت های صاعقه شب را

بی رنگ می کند

چندان که در ولایت مشرق

از شهر بند کهنه ی نیشابور

سرکرده ی قبیله ی تاتار

فریاد هم صدایی خود را

فانوس دود خورده ی تاریک

از روشنای صبح می آویزد

کبریت های صاعقه

شب را

نابود می کند

بدون متن

سخنان دوستان

کبریت های صاعقه شب فلسطین را نابود می کند....