دیباچه


مثل درخت در شب باران به اعتراف

با من بگو بگوی صمیمانه هیچ گاه

تنهایی برهنه و انبوه خویش را

یک نیم شب

صریح

سرودی به گوش باد ؟

در زیر آسمان

هرگز لبت تپیدن دل را

چون برگ در محاوره ی باد

بوده ست ترجمان ؟

ای آن که غمگنی و سزاوار

در انزوای پرده و پندار

جوبار را ببین که چه موزون

با نغمه و تغنی شادش

از هستی و جوانی

وز بودن و سرودن

تصویر می دهد بنگر به نسترن ها

بر شانه های کوته دیوار

زان سوی بید ها و چناران

آنک شمیم صبح بهاران

بهتر همان که با من

خود را به ابر و باد سپاری

مثل درخت در شب باران

بدون متن

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم