از خلیج شب
آن بیشه های الماس
باز ازکرانه ی صبح
شب را به آب دادند
شاد آن خجسته صبحی
کان روشنان جاری
در بستر سکوت و شط نظاره ی من
هر سنگ و صخره ای را
موج و شتاب دادند
وان لحظه ای که مرغان
در دوردست خواندند
و این سوی رودباران
گل ها جواب دادند
بدون متن
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم