نامیدن


به نام تو امروز آواز دادم سحر را

به نام تو خواندم

درخت و پل و باد و

نیلوفر صبحدم را

تو را باغ نامیدم و صبح در کوچه بالید

تو را در نفس های خود

آشیان دادم ای آذرخش مقدس

میان دل خویش و دریا

برای تو جایی دگر بایدم ساخت

در ایجاز باران و جایی

که نشنفته باشد

صدای قدم ها و هیهای غم را

بدون متن

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم