کوهبید


در آغوش این دره ی دیر سال

بر این صخره ی خامش کور و کر

درخت تک افتاده ی کوهبید

برآورده مغرور بر ابر سر

بدون متن

فروبرده در سینه ی تنگ سنگ

پی جستن زندگی ریشه ها

نه از تیشه ی تیز برقش هراس

نه از خشم طوفانش اندیشه ها

بدون متن

در آنجا که ابری نباریده است

در آنجا که نگذشته یک رهگذار

درخت تک افتاده ی کوهبید

سرود حیات است سبز و بلند

شکفته چنین بر لب کوه سار

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم