سپیده آیینه ها
چنین که جلوه کنان درکنار آینه ای
گل شکفته ی صبح و بهار آینه ای
نگاه و حیرت آیینه محو جلوه ی توست
سپیده سحر شام تار آینه ای
ز نقش روی تو روشن شود شبان غمش
فروغ دیده ی شب زنده دار آینه ای
به گیسوان سیاهت شکست غم مرساد
که سرمه ی نگه بی غبار آینه ای
تو را به کام رقیبان کجا توانم دید
دریغ ایدم ای گل که یار آینه ای
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم