بخش۵


می آیم

خسته

از این و آن گسسته

از دشتهای غمزده

از پیش پونه وحشی

بر جو کنارها

و از کنار زمزمه چشمه سارها

از پیش بیدهای پریشان

از خشم بادها

می ایم

از کوههای سامت

با درههای مغموم

در های و هوی باد

می ایم

با گردباد

ویران کن هرآنچه به چنگش دراوفتاد

ز بنیاد

می ایم با دشنه نشسته دشمن به پشت من

می ایم و به یاد تو می آرم

افسانه جنون را

آمیزههای آتش و خون را

بدون متن

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم