طرح
پیراهنش چو فلس
تابیده بود با تن آتش گرفته اش
او ماهی رمیده ای از موج شعله بود
تنها نشست و دست تکان داد وچای خواست
سیگار می کشید
سیگار می کشید و به دریای دودها
امواج شب گرفته گیسوی درهمش
بی رنگ می شدند
چشمش نمی دوید
آن سبز سایه دار
او منتظر نبود
از گفتگوی و همهمه کافه دور بود
محو چه چیز بود تماشای لحظه ها ؟
برق نگاه آینه از کیف او دمید
ماتیک تند او
گل کرد ناگهان
در باغ دستهایش و پر ریخت بر لبش
بعد از کمی درنگ
همچون نوار عطر خوشش از برم گذشت
در پرده های دود
تک قطره های گنگ پیانو هنوز هم
از سقف می چکید
بدون متن
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم