بازماندگان


آن شب به نیمه شب

یک باره ریختند

شش نفر

کشتند

دیدند هر چه بود

شکستند هر چه بود

چیزی نیافتند

آن گاه هفت تن

از در برون شدند و چون اشک مادرم

در پرده سیاه شب و کوچه

گم شدند

اینک کنار پنجره تنهاست بیوه زن

بدون متن

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم