شوق
برکرده ام سر
از رخنه ای در سینه سنگ
آری بهارم من در این تنگ
تنها اگر باد
تنها اگر ابری و باران
تنها اگر خورشید بود این گل نمی رست
زین تنگنا راه رهاییدن نمی جست
ای سایه ابر
ای دامن ابر
ای تیغ خورشید
ای جام باران
این گل نمی بود
گلدانه را گر شوق گل گشتن نبودی
در گریبان
بدون متن
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم