تشییع جنازه


آرام و پرشکوه و به ایین

محموله می رود

بر دوش عابران

صف تنگ و تابدار

همچون نوار تیره به بازوی شهر سرد

خاموش و دردخوان

ارباب عصر خویش

فرتوت سالخورده به تابوت خفته است

یک دیده هم به واقعه تر نیست

اندوه این جسد

در هیچ هیچ سینه و سر نیست

محموله می رود

در پیش روی گور

در پشت سر برآمدن آفتاب و نور

بدون متن

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم