هیروشیما


یک باره هر چه ساختنی بود در شکست

آنی هر آنچه زیستنی بود دود شد

آری هر آن چه بود

یکباره دود شد

شهر و گیاه و آدم و حیوان

در دم نبود شد

کودک نماند و مادر

شوهر نماند و همسر

آیینه ای نماند

گهواره ای نماند

نه آشیانه ای و نه بستر

تنها سکوت و کوهه خاکستر

لالای مادران

آوای عاشقان

عشق و امید و بوسه جوانی گل و کتاب

یکسر زغال شد

شهر ترانه ها

یک باره لال شد

ویرانه گشت زیست

کوتاه گشت آه

فردا نمی رسید

بن بست ماند راه

آتش نبود و شعله و لیکن در آسمان

چیزی عزیز سوخته می رفت سوی ماه

بدون متن

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم