دل بد


دیگر سر کارم نگذار ای دل بد

از خانه من نکن فرار ای دل بد

محشر که شود گناه تو می دانی

در دست چپ تو بیشمار ای دل بد

در خود نتوان تو بیشتر بنهفتن

بنهفته دوباره پیش آر ای دل بد

در حوصله تو عشق گلرویان نیست

در شان تو هست عشق خار ای دل بد

مانند سپند روی آتش رفتی

اینگونه شدیم بیقرار ای دل بد

برگرد که گلرخان بلا خیزانند

هیهات زحیله نگار ای دل بد

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم