دین تازه


ای سیب گونه هایت اغواگر خدایان

ای لایق پرستش ای دلبر خدایان

در مسجد نگاهت یک دین تازه داری

بر بنده سجده واجب گردیده بر خدایان

دست بریده دارم در شب نشین چشمت

تنها نه من که خونین شد پیکر خدایان

یک قطره از نگاهت غرقم کند به خواهش

بگذشته آب مستی هم از سر خدایان

در منبر خدایان ابهام می سرایم

او می برد قیامت در محشر خدایان

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم