تحفۀ خدا
اول چه بود عشق و آخر چه هست عشق
بر خاست از خدا و در آدم نشست عشق
این تحفۀ خداست یا اسم اعظم است
می میرد آن کسی که ز قلبش گذشت عشق
مجنون مگر چه داشت به جز عشق در نهاد
بسیار بیستون که به روزی شکست عشق
از عشق زنده است هر آن چیز هست و نیست
بهتر که نیست آنکه نیارد بدست عشق
عالم خمار بود و میخانه ای نبود
خمخانه را ، مرا، همه را کرده مست عشق
بی عشق بهتر است نخوانی نماز خویش
سوی بهشت می برد آن بت پرست عشق
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم