عالم مستی
من در بدر خویشم حیران معمایم
عمریست که مجنونم چندیست که رسوایم
رخساره چو از مستی پر شور و شرر باشد
آیینه نمی گوید آنقدر که زیبایم
ای ساقی دیوانه پر کن دو سه پیمانه
هیها کن و هیها کن من باز همی آیم
در عالم سر مستی اسرار همه هستی
در خلوت اشعارم در معنی آوایم
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم