غزل آفتاب
گوهر نازنین ناب منی
گل زیبای باغ خواب منی
تو ز دیوان بی کرانۀ صبح
غزل سرخ آفتاب منی
تویی آن گنج بی نهایت عشق
که در آواره خراب منی
خوشتر آن کز غم تو جان بازم
برو ای جان که خود حجاب منی
تو حدیث تجسم آبی
که در آوازه سراب منی
تو بزرگی ، معطری ، پاکی
که مسیح دل کباب منی
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم