عروج


عیار عشق تو چند است دلبرم می گفت

دلم به پای که بند است دلبرم می گفت

دلم نه لایق عشق است پیش موی بتان

کم است یا به کمند است دلبرم می گفت

کجاست فرصت تقصیر در نوازش باغ

بهار رو به گزند است دلبرم می گفت

بها نمی دهد اینجا کسی به ناز غزل

غزل بلوغ چرند است دلبرم می گفت

حدیث حضرت مجنون و شرح حال فراق

هزار تجربه پند است دلبرم می گفت

بحیله ره نتوان برد تا کرانه عرش

عروج کار سپند است دلبرم می گفت

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم