مرد بی رنگ
من مرد بیرنگ
و درد هزاران رنگ
و درد مرا رنگ می کن
خشم سیاه ، شرم قرمز
و زرد
رنگی است که عشق به من تعارف می کند
مثل خورشید از عشق ماه
مثل آتش از شرم پروانه
و مثل شب
از خشم آرمیدگان بستر شهوت
گونه های یتیم ، ازسیلی حقارت
بی رنگ می شود .
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم