غزل شمارهٔ ۱۹


تو نیستی و این در و دیوار هیچ وقت...

غیر از تو من به هیچ کس انگار هیچ وقت...

اینجا دلم برای تو هی شور می زند

از خود مواظبت کن و نگذار هیچ وقت...

اخبار گفت شهر شما امن و ناراحت است

من باورم نمی شود، اخبار هیچ وقت...

حیفند روزهای جوانی، نمی شوند

این روزها دو مرتبه تکرار هیچ وقت

من نیستم بیا و فراموش کن مرا

کی بوده ام برات سزاوار؟... هیچ وقت!

بگذار من شکسته شوم تو صبور باش

جوری بمان همیشه که انگار هیچ وقت...

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم