غزل شمارهٔ ۲۲


تا می کشم خطوطِ تو را پاک می شوی

داری کمی فراتر از ادراک می شوی

هر لحظه از نگاه دلم می چکی ولی

با دستمال کاغذی ام پاک می شوی

این عابران که می گذرند از خیال من

مشکوک نیستند تو شکاک می شوی

تو زنده ای هنوز برایم گمان نکن

در گور خاطرات خوشم خاک می شوی

باید به شهر عشق تو با احتیاط رفت

وقتی که عاشقی چقدر خطرناک می شوی!

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم