غزل شمارهٔ ۲۴


دوباره تَش زده بر قلب نازک سیگار

هوای سرد و تو و فندک و پُک سیگار

تو طبق عادت هر روز می نویسی باز

به روی صندلیت "عشق" با نوک سیگار

و سرفه می کنی و یاد حرفهای منی

که گفته بودم انگار با تو که سیگار،

برای حنجره ات خوب نیست دست بکش

و دست می کشی از آخرین پُک سیگار

نه! جای پای کسی نیست جز خودت اینجا

فقط زمین و تن بی تحرک سیگار

کسی نمی رسد از راه، سخت می رنجی

و می روی که ببینی تدارک سیگار

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم