پریشانی


از بس کف دست بر جبین کوبیدم

تا بگذرد از سرم، پریشانی من

نقش کف دست! محو شد، ریخت به هم

شد چین و شکن، به روی پیشانی من

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم