شیشه و سنگ


او مظهر عشق بود و من مظهر ننگ

وقتی که فشردمش به آغوشم تنگ

لرزید دلش، شکست و نالید که: آخ...

ای شیشه چه می‌کنی تو در بستر سنگ؟

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم