روز تولد


شبی که او را به گردش برده بودم

ز سر حد جنون می خورده بودم

ز ترس مرگ من، مُرد و ندانست

که من از روز تولد مرده بودم

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم