رسالت


بیقراری من و زمین؛ یقین که بی دلیل نیست.

بدون متن

در رسالتم - اگر که شعر من رسالتی است-

من همیشه از برادری

من همیشه از برابری

از برای مردم زمین کهنه، حرف می زنم.

حلقه بر دری همیشه می زدم؛

حلقه بر درِ بزرگ خانه ای

که هیچ کس در آن نبود.

در قیاس با تأثرم؛ زمین چه کوچک است.

آسمان، چه کوچک است.

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم