صبح کاذب
در زمانی که برای همهٔ آدم ها
زندگی
بیزاری است،
خواب را موهبتی باید خواند،
مرگ را خوشبختی،
و بطالت را عشق.
این سخن را بدرختان گفتم
و بمردی که درون تن من می میرد.
بدون متن
چشم ها را به افق می دوزم
و به صبح کاذب
و نسیم خنکی در بغلم می گیرد.
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم