تعقیب در دره


به تماشای ما کسی آمد.

گفت با آفتاب؛ روزِ بلند

گفت آبشخوری، به یک آهو

گفت با دره، آبشاری خُرد: «به تماشای ما کسی آمد».

بدون متن

از سرم تا که دست بردارند

من به آنها چه می توانم گفت؟

بدون متن

زیر این بی کرانِ نیلی رنگ

در علف ها و بوته ها، بر خاک

ردِ پای آن گرازی را

که شبیخون به کشتزارم زد

می کنم با تفنگِ پر تعقیب.

بدون متن

هان...! شنیدی تو یا که نشنیدی؟

این صدا را که در کمرکش کوه

باز می پیچد و باز می پیچد:

به تماشای ما کسی آمد.

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم