باران


غم بی پایانی است

با من خسته در این لحظه.

تو پنداری

من تمام غم روی خاکم.

بدون متن

وای از مزرعهٔ سوختهٔ ما، ای وای!

بدون متن

سوی این نیلی رنگ

باز کردیم عبث، بازوی خود را، با شوق

خانه آباد!

بر این مزرعهٔ ما، هر ابر

ابر بی بارانی است.

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم