تصویر
می نشینم بر دو زانو، باز.
می زنم برهم دوباره آب را با دست.
آن چه می جویم، نمی یابم.
آن چه می خواهم، نمی بینم.
رفته بی خود هر دو دستم باز تا آرنج در این آب
من؛ مبهوت.
بدون متن
می روم غمگین، بدان اما
تو بدهکاری به من
تصویر آن دلدار را
ای آب!
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم