۳۲ - گر نداری در دهان دندانِ تیز
بدون متن
بدون متن
گر نداری در دهان ، دندان ِ تیز
یا که پایِ چابکی بهر گریز
با سگان ، لطف و مدارا پیشه کُن
وز گزیدنهایشان اندیشه کُن (۱)
****
یک دو « گُرگانه » ز من پندی شنو!
پندهای بیهمانندی شنو:
گر به مهمانیّ گرگی میروی
سگ ببر همراه تا ایمن شوی
****
گر فلک دادست بر گرگی ، زمام
ناگزیری تا به او گویی سلام
****
گرگ را آموز ، درس ِ دوختن
کو دریدن داند و جان سوختن
****
گر بریزد گرگ را دندان ، چه سود
ذاتِ مذمومش همان باشد که بود (۲)
بدون متن
بدون متن
****************************
۱ - اندیشه کردن: بیمناک بودن - نگران بودن
۱ - گزیدن: گاز گرفتن - دندان گرفتن
سگی پای صحرا نشینی گزید (بوستان سعدی)
۲ - مذموم: زشت - ناپسند
بدون متن
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم