۳۶ - آدمی گر گِرد سازد بار و برگ
بدون متن
بدون متن
آدمی ، گر گِرد سازد بار و برگ (۱)
از صباح کودکی تا شام مرگ (۲)
باز نالد اینکه خاسر بوده است (۳)
در بطالت جان خود فرسوده است
در ازل چون خاک آدم بیختند (۴)
حرص را با خاک او آمیختند
ثروت و داراییاش بسته به جان
گر جهان بلعد نگردد سیر ازآن
مالوَرزی ، روح را فاسد کند
رونق ِ عقل ِ تو را کاسد کند (۵)
رهزن ِ عمرست و بر جانت وَبال
آنچه را نامیدهای تحصیل مال
از جوانی هر چه فرصت داشتی
بهر کسب سیم و زر بگذاشتی
گِرد کردی مال بیحد با وَلع
باز هم داری به هر نقدی طمع؟
آرمانت جمع کردن بود و بس
نه خودت خوردی نه بخشیدی به کس
با وجود مال و اموال کثیر
در تمام عمر خود بودی فقیر
آنچه را با حرص و آز انباشتی
جمله را بر وارثان بگذاشتی
گه ببخش از مالِ خود ، سهمی به خویش
چون نمیخواهی کنی رحمی به خویش؟
نیست عمرت را مجال دیگری
پس ازین اندوخته کِی میخوری؟
تا که دندان در دهان داری بخور
زآنچه بر ورّاث بگذاری بخور
بهر ثروت ، رنج بردی روز و شب
جانِ خود انداختی در تاب و تب
لااقل قدری به نام دستمزد
بهر خود ، از جیب ورّاثت بدُزد
****
کِی بگیرد عبرت این نوع بشر؟
آدمی ، آدم نخواهد شد دگر!
آنکه دارد ، لیک خواهد بیشتر
چشم او را پُر کنید از خاک زر
با نصیحت ، دل به اصلاحش مبند
این جهان پُر باشد از اندرز و پند
بر دل تیره ، چه تابی نور را؟
از چراغ آخر چه سودی کور را
مِس اگر صد بار در آتش رود
خود محال است آنکه باری زر شود (۶)
با تعَلّم ، خَر نگیرد خوی اسب
مردمی ، از فطرت آید نی ز کسب (۷)
مُلک عالم ، آدمی را نیست تنگ
تنگ چشمی باعث آشوب و جنگ
بدون متن
بدون متن
*****************************
۱ - بار و برگ: ساز و نوا - سامان - اسباب - مال
گرد ساختن - گرد کردن: جمع آوری
۲ - صباح: بامداد - سپیده دم
۳ - خاسر: زیان دیده
۴ - بیختن: الک کردن - غربال کردن
۵ - رونق: نیکویی - گرمی بازار. در این مصرع به معنای نیکویی و ارزش آمده است.
۵ - کاسد: کساد و بی قدر و بها. در اینجا به معنای ارج و قدر آمده است.
۶ - کیمیاگران مدعی بودند که می تواند فلزاتی مانند مس را به طلا تبدیل کنند.
۷ - مردمی: انسانیت - انسان بودن
هر آنکو گذشت از ره مردمی ...... ز دیوان شمر مشمرش آدمی ( فردوسی )
بدون متن
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم