۳۷ - آن فقیر گرسِـنِه ، وقت نماز


بدون متن

بدون متن

آن فقیر گرْسنِه ، وقت نماز

با خدا کردی چنین راز و نیاز:

گو برای چیست این خیل رسول؟ (۱)

کز نصیحت‌هایشان گشتم ملول

من ز تو کِی خواستم پیغمبری؟

وعدهٔ حوری و حوض کوثری

آدمی ، کِی داشت کمبود نبی؟

کِی تقاضا کرد دین و مذهبی؟

آنچه را در جُستنش بود آدمی

لقمه‌ای نان بود و جانِ بی‌غمی

****

ای خدا ، جای پیمبر ، نان فرست

آنچه کم داریم ، ما را آن فرست

جای ارسالِ کتاب از آسمان

بذل کن باران برای کِشتمان

گوشمان پُر گشته از اندرز و پند

پُر کن آغل‌های ما از گوسفند

گر بخواهی آدمی آدم شود

زحمت پیغمبرانت کم شود

رزق او را اندکی کن چربتر (۲)

تا نباشد لَنگ قوتی مختصر

تا گرسنه باشد این گرگ دو پا!

کِی بتابد بر دلش نور هُدی؟ (۳)

اندرونش تا بود خالی ز نان

معرفت کِی راه می یابد در آن؟ (۴)

تا بود درمانده در کسب معاش

در پی تنزیه و اصلاحش مباش (۵)

با حدیث و قصه ، تعلیمش مده

از عذابِ آخرت ، بیمش مَده

او نمی‌ترسد ز تهدید جحیم (۶)

او نمی‌پوید ، صراط مستقیم (۷)

این قـَََدَر آیه بر او نازل مکن

می‌دَهَش روزیّ و خون در دل مکن

بدون متن

بدون متن

*****************************

۱ - خیل: گروه - دار و دسته

۲ - چرب کردن: بر مقدار مقرر افزودن

۳ - نور هُدی: نور هدایت

۴ - اندرون از طعام خالی دار...... تا در او نور معرفت بینی ( سعدی )

۵ - تنزیه: کسی را از عیب و آلودگی دور کردن

۶ - جحیم: جهنم

۷ - پوییدن: به هر سو رفتن و جستجو کردن

بدون متن

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم