۳۸ - آدمی چون سیر شد ، عصیان کند


بدون متن

بدون متن

آدمی ، چون سیر شد ، عصیان کند

بندگی در محضر شیطان کند

تا شود از حرص ، شلوارش دو تا

از خدا کمتر ندارد ، کبریا (۱)

تا کلاه او زراندودی شود

چشم آن دارد که معبودی شود

چون اجاق مطبخش ، دودی کند (۲)

از تکبُّر ، فعل ِ نمرودی کند (۳)

چون ببیند خویش را رنگین شده

ظن برد « طاووس علّیین شده » (۴)

بانگ آرد: هان مخوانیدم بشر!

من مَلک باشم ولی بی بال و پَر!

می‌رسد بر خلق ، فیض رحمتم

گر نی‌ام خالق ، دلیل خلقتم!

شد وجودم ، علتِ خلق جهان

نعمت و رحمت ، برای مردمان

من به شوکت ، کمتر از خالق نی‌ام

کس نداند ،خود فقط دانم ،کی‌ام!

من که هستم؟ نایب پروردگار!

بلکه هم ، قائم مقام کردگار!

روز و شب گر سجدهٔ شُکرم کنید

شاخه‌ای گـُل بر سر خود می‌زنید

****

ادعاهایش ندارد انتها

چون نخوانده « یفعل الله مایشاء » (۵)

آنکه گوید من دلیل خلقتم

یا همه معلول‌ها را علّتم

یا نداند عرض و طول این جهان

یا نکردی یک نظر بر آسمان

آن مگس پنداشت کان حلوا فروش

دیگِ حلوا بهر او آرد به جوش (۶)

علتِ خلقت ، من و تو نیستیم

منصفی؟ بنگر من و تو چیستیم؟

پاره‌ای از گوشت و یک کاسه خون

هر دو هم در بند امیال درون

یا غباری از بیابان وجود

قطره‌ای جاری درین دریای رود

قرن‌ها پیش از تو ، دنیا زاده شد

جمله اسباب جهان آماده شد

گر تو کم باشی ز ترکیب جهان

پَـرّ کاهی کم ازین خرمن بدان

تو که با یک کفّ آبی غرقه‌ای

در چنین گرداب مغرور چه‌ای؟

از تکبر ، چون نهی پا بر زمین

از فلک ، بسیار بینی قهر و کین

****

گو چه باید کرد با این آدمی؟

کز فساد او تَـبَه شد عالَمی

راه حلش جو ز قرآن کریم

اقرأ: بسم الله رحمن رحیم

خوان « علیهم ربک سوط عذاب » (۷)

تا نگردد بیش ازین ، عالم خراب

بدون متن

بدون متن

******************************

۱ - کبریا: غرور - تکبر

۲ - دود از مطبخ یا اجاق کسی بلند شدن ، به معنای توانگر و مالدار بودن اوست.

به معنای دیگر ، در آشپزخانه‌اش غذایی پخته می‌شود.

خواجهٔ کم کاسهٔ ما آنکه از بهر طعام ...... هیچگاه از مطبخ او دود بر بالا نشد (وحشی )

در محلی که برنمی‌آمد ...... هفته هفته ز مطبخ او دود (محتشم کاشانی )

۳ - نمرود بنا به روایت تورات ، از شخصیت‌های عهد عتیق و از شاهان بابل بود و ادعای خدایی کرد.

سومریان در مقابل او به سجده می‌افتادند.

۴ - بخشی از این مصرع از مولاناست در حکایت:

آن شـــغالی رفت اندر خـــم رنگ ...... اندر آن خم کرد یک ساعت درنگ

پس برآمد ، پوستین رنگین شــده ...... کاین منم طـــاووس علیین شـده!

۵ - یفعل الله مایشاء: هرچه را خداوند بخواهد ، به انجام می‌رساند.

۶ - تعبیر از عطارست: مگس پنداشت کان قصاب دمساز ...... برای او در دکان کند باز

۷ - « فصب علیهم ربک سوط عذاب » سوره فجر آیه ۱۲

سرانجام پروردگارت ، تازیانه عذاب را بر سر آنان کشید.

بدون متن

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم