۴۲ - احمقی ، خوابیده مینوشید آب
بدون متن
بدون متن
احمقی ، خوابیده مینوشید آب
عاقلی گفتش: که ای خانه خراب!
خود ندانی هر که آب اینگونه خورد
پایبست عقل او را آب بُرد؟ (۱)
گویمت پندی و مشنو سرسری
خیز و بنشین ، گر که آبی میخوری
گر کنون اندرز من را نشنوی
رفته رفته گول و کودن میشوی
قُـوَّت عقل تو کمکم کم شود
صافی اندیشههایت خم شود
عاقبت ، روزی تو را هوش و حواس
میشود مختل ز بنیان و اساس
مرد ابله گفتیاش: این عقل چیست؟
این که گویی ، بلکه چیز بهتریست!
دارد اَر قُـوَّت ، بُـوَد هم چون عسل
در دِه ما پس نمیآید عمل
من به هر شکلی توانم خورد آب
ایستاده یا نشسته یا به خواب
اینکه چیزی نیست ، گه گاهی دَمَر
آبی از چشمه بنوشم همچو خر
مرد گفتش ، بگذر از این عقل و هوش
خوش بخواب ، آسوده آب خود بنوش!
****
کُن رها ، چاهی که آبش خشک شد
و آسمان را ، گر سحابش خشک شد (۲)
این جهان ، احمق چرا پرورده است؟
حیف از آن نانی که این خَر خورده است!
سَر چو گوری ، مغز چون میّت در آن
مُرده بیش از زنده بینی در جهان
آن سَری کاندر درونش عقل نیست
سر مخوانش کان کدوی تنبلیست (۳)
با شتر ، اندر جوالی خُفتنت (۴)
بهتر از پندی به ابله گفتنت
گر که میخواهی نیابی دردسر
از سر تفهیم نادان در گذر
نکتهٔ معقول با ابله مگو
ورنه بشنو حرفِ مفت و های و هو
در پی توجیه هر نادان مباش
چون شوی عاجز ز امّا و چراش
وصفِ آیینه به نابینا مکن
سعی باطل ، کوشش بیجا مکن
بر نهنگ از پهنهٔ دریا بگو
ماهیانِ حوض را از آبِ جو
بدون متن
بدون متن
*******************************
۱ - پایبست: اساس - پی - بنیان
۲ - سحاب: ابر
۳ - کس از سر بزرگی نباشد بچیز ...... کدو سر بزرگ است و بی مغز نیز (سعدی)
کدوی تنبل ؛ گونه ای کدو که بزرگ و کروی است.
۴ - جوال: کیسهٔ بزرگ ساخته شده از پارچهٔ خشن و یا ضخیم
بدون متن
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم