۵۰ - ای فلک ، نعمت به من ده بی حساب


بدون متن

بدون متن

ای فلک ، نعمت به من ده بی‌حساب

هر دعای بنده را کُن مستجاب

نوبتی ، رحمت به حال ِ بنده کُن (۱)

بنده را از نعمتت شرمنده کُن

صد هزاران دل کُنی ریش و پریش

یک نفر را کُن دعاگو بهر خویش!

لعنت و آهِ مرا بر جان مَخَر

چشم ، بر هم نِه و از من درگذر

کُن برای خویش ، کسب آبرو

بس نباشد بر تو نفرین و تفو؟ (۲)

از چه هستی در پی آزار من؟

یک دو روزی خور غم و تیمار من (۳)

حُکم داری پرّ و بالم بشکنی

نه که از بُن ریشه من برکَنی

تو ندانی فرق سَر را با کلاه؟!

کیفرت افزون شد از حدّ گناه

یک تن از اعمال تو دلشاد نیست

کس ز زنجیر غمت آزاد نیست

ظلم خود ، کم کن به جان ِ مردمان

کز ستبری ، پاره گردد ریسمان (۴)

هر چه کردی پیش ازین ، دیگر مکن

بیش ازین چشم خلایق تَر مکن

بدون متن

بدون متن

*****************************

۱ - نوبتی: یک بار - یک مرتبه - باری

۲ - تفو: تف ، در مقام تحقیر و سرزنش دربارۀ کسی می‌گویند.

۳ - تیمار: غم - اندوه

غم و تیمار کسی را خوردن: غمخواری و دلسوزی کردن

هر که او انده و تیمار تو نگزیند...... تو به خیره چه خوری انده و تیمارش ( ناصرخسرو )

۴ - ریسمانِ آویخته ، هر چه بلندتر و ضخیم‌تر باشد ، وزن بیشتری خواهد داشت و قاعدتاً می‌تواند به دلیل

ازدیاد وزنش ، باعث پاره شدن خود شود. لذا ضخامت ریسمان ، همیشه موجب استواری آن نیست.

ظلم بیش از اندازه هم می‌تواند ، موجبات طغیان مردم و نتیجتاً هلاکت ظالم را فراهم آورد.

بدون متن

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم