۵۲ - جاهلی در مرقد عبدالعظیم


بدون متن

بدون متن

جاهلی در مرقدِ عبدالعظیم (ع)

رفت و آنجا گشت یک ساعت مقیم

درد دل بگشود: کای مولای من

ای رسول‌الله و بودردای من (۱)

ای چراغ راه و کشتیّ نجات

ای لبان تشنه‌ات ، آب حیات

ای که دستانت جدا گشتی ز تن

عاقلانه صلح کردی با حسن (ع)

پس ظهورت کی بود ای لافتی!؟ (۲)

تا نیایم قُم به دیدار شما!

بدون متن

بدون متن

***************************

۱ - بودردا: از اصحاب رسول خدا ( ص ). از سنایی‌ست:

از این مشت ریاست جوی رعنا ، هیچ نگشاید...... مسلمانی ز سلمان جوی ، درد دین ز بودردا

خانواده هایی كه بیمار یا حاجتی داشتند برای برآمدن حاجت و بهبود یافتن بیمارشان نذر می‌كردند و در

شب چهارشنبه آخر سال «آش ابودردا» یا «آش بیمار» می‌پختند و آن را اندكی به بیمار می‌خوراندند و

بقیه را هم در میان فقرا پخش می‌كردند.

۲ - فتی: جوانمرد

بدون متن

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم