۵۵ - شد سوار اسب ، ملا نصردین
بدون متن
بدون متن
شد سوار اسب ، مُلا نصردین
پشت و رو بنشست بر بالای زین
در رکاب آورد اوّل ، پای راست
راست بودن نی به هر کاری سزاست
پشت او بر یال و دُم در روبرو
زین میان میگشت پس افسار کو!؟
آن یکی گفتش که: ای چابکسوار
ای که نشناسی یمین را از یسار (۱)
خود غلط بنشستهای بر روی زین
سر بگردان ، اشتباهت را ببین
گفت مُلا: این خطا از بنده نیست
یکهتازی همچو من ، کمتر کسیست
من بسی اسبان سرکش راندهام
کِی به تشخیص سَر و دُم ، ماندهام
عمر من بگذشته بر بالای زین!
کس خطا از من ندیده این چنین
یک سخن ، این اسب نادان را بگو
اشتباهاً ایستاده پشت و رو!
بدون متن
بدون متن
*****************************
۱ - یمین ، یسار: راست و چپ
چپ از راست نشناختن
بدون متن
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم