۱ - نظاره


شبی ز روزن گیتی ، گرت نظاره کنم*

به چشم عالمیان رازت آشکاره کنم

چنان گداخت زعشقت تنور ِ سینهٔ من

که داغ بر دل خورشید زین شراره کنم

قبول « بار امانت » چه اشتباهی بود

نکردم آنکه در این باره ، استخاره کنم (۱)

رسیده‌ام به مقامی ز لطف دولت عشق

« که ناز بر فلک و حکم بر ستاره کنم » (۲)

****

بترسم آنکه رقیبم خبر شود ، ورنه

به روز وصل تو از شوق جامه پاره کنم

به یاد محفل اُنست ، دل غمین چندیست

فغان و ناله به پا می‌کند چه چاره کنم

بگویمش که: تو را ره به مجلسش ندهند

نصیحت ار چه به گوشش هزار باره کنم:

که پای خویش مکش از گلیم خود بیرون

تو عاقلی ، به تو کافیست گر اشاره کنم

بگویدم: تو ببَر من ببینمش از دور

همین قَدَر که نگاهیش از کناره کنم!

****

به جان رسیده‌ام از دست دل ، نمی‌دانم

ملامت ار کنمش ، در کدام باره کنم؟

کنون به یار جفا کار بخشمت ای دل

که من دگر نتوانم تو را اداره کنم

بدون متن

بدون متن

بدون متن

سال ۱۳۶۸

**********************************

* دو بیت اول این غزل خطاب به خداوند است.

۱ - آسمان بار امانت نتوانست کشید...... قرعه فال به نام من دیوانه زدند « حافظ »

۲ - مصرع از حضرت حافظ است:

گدای میکده ام لیک وقت مستی بین...... که ناز بر فلک و حکم بر ستاره کنم

بدون متن

بدون متن

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم