۲ - سهم
بامدادی بلبلی در ناله و فریاد بود
نالههای زار او در گوش گل چون باد بود
گفتمش: نشنید گل ، بیهوده مینالی چرا؟
گفت: ما را از ازل ، با گل چنین میعاد بود
عیب ما ، در بیوفایی ، مدعی را گو: مکن
هر کجا با هر که بنشستیم ، او در یاد بود
جام می چونت بدست اُفتد ، بنوش و غم مخور
خوش سرود مجلس جم ، هر چه باداباد بود
هر کجا شیرین لبی دیدیم در آفاق عشق
سرخی لعلش ز خون دیدهٔ فرهاد بود
چرخ ،آن روزی که رزق خلق قسمت مینمود
سهم ما « نانی که از دستش به خاک افتاد » بود
عاشقان را صبر باید « سالک » از جورش منال
عاشقی را دیدهای کز یار خود دلشاد بود؟
بدون متن
بدون متن
بدون متن
سال ۱۳۵۵
***************************************
بدون متن
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم