۱۷ - انتظار
بدون متن
بدون متن
صداقتِ من ،
ابزاریست ،
برای فریب دادن تو
و شرافت و پیمان ،
جامهایست ناساز ،
بر قامت ما.
بدون متن
شرف را باید ،
دوباره نوشت.
عشق را باید ،
از نو سرود.
انسان را باید زدود.
انسان ،
تاولیست چرکین ،
بر چهرهٔ زمین.
کابوسیست در نماد یک رویا
و تهمتیست بر آفرینش.
بدون متن
یک روز ،
بیوحشت از حضور بیترحّم تزویر ،
دل هایمان را به یکدگر خواهیم سپرد
سفرهٔ عاشقی را
رنگی دیگر خواهیم بخشید
و شادمانه خواهیم زیست.
در انتظار بمان.
آن روز ، دور نیست.
بدون متن
تابستان ۱۳۹۱
بدون متن
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم